جدول جو
جدول جو

معنی بنی آدم - جستجوی لغت در جدول جو

بنی آدم
پسران آدم، اولاد آدم، مردم، مردمان، انسان
تصویری از بنی آدم
تصویر بنی آدم
فرهنگ فارسی عمید
بنی آدم
پسران آدم
تصویری از بنی آدم
تصویر بنی آدم
فرهنگ لغت هوشیار
بنی آدم
((بَ دَ))
انسان، آدمیزاد
تصویری از بنی آدم
تصویر بنی آدم
فرهنگ فارسی معین
بنی آدم
آدمها، انسانها، انسان، بشر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنی عم
تصویر بنی عم
پسران عمو، عموزادگان
فرهنگ فارسی عمید
(بَ لَ)
پسران لخم. یکی از قبایل عرب که اصلشان از یمن بود. گروهی از آنان در قرنهای دوم و اول قبل از هجرت بسمت شمال جزیره العرب و سوریه و فلسطین و عراق مهاجرت کردند. آنان دشمن غسانیان و نخست مسیحی بودند و سپس اسلام آوردند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به لخم شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دَ)
آدمی زاد. آدمی. آدمی زاده
لغت نامه دهخدا
(بَ)
سام پسر بزرگ نوح پیغمبر بود و اقوامی را که از او پدید آمدند بنی سام گویند. آرامیان و مردم سوریه و کلدانیان و آشوریان و قوم یهود و اعراب جملگی از اعقاب سامند. (تمدن قدیم). سامیان، اقوامی که طبق سنت از اولاد سام پسر بزرگ نوح بشمار میروند و آن شامل بابلیان، آشوریان، یهودیان، آرامیان و اعراب است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
کنایه از جفت و همسر. رجوع به نیم آدمی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
مرکّب از: بی + قدم، بیگام.
- دم بی قدم، گفتار بدون کردار. سخن بی عمل. حرف بدون اقدام:
بمعنی توان کرد دعوی درست
دم بی قدم تکیه گاهیست سست.
سعدی.
، لاکتاب. بی دین. مشرک، در تداول عامه و لوطیان، دشنام گونه ای است بمعنی کافر، بی دین. (یادداشت مؤلف)، رجوع به کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
مرکّب از: بی + دم، بی دمب. دم بریده.
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مرکّب از: بی + دم، بی نفس، ساده عذار و ساده رو. (آنندراج)، کودکی که ریش در نیاورده باشد. غیر ملتحی. (ناظم الاطباء)، امرد. (یادداشت مؤلف) : نوشتکین... بحکم آنکه امارت کوزکانان او داشت و آن جنگ بخواست هرچند بی ریش بود و در سرای بود امیر اجابت کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 572)،
جواب داد سلام مرا بگوشۀریش
چگونه ریشی مانند یک دو دسته حشیش
مرا بریش همی پرسد ای مسلمانان
هزار بار بخوان من آمده بی ریش.
انوری.
رجوع به ریش شود، پسر بد. پسر بدکاره. مخنث. مکیاز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن آدم
تصویر ابن آدم
آدمی زاده، آدمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنی عم
تصویر بنی عم
پسران عمو عمو زادگان: (بسی برنیامد که بنی عم سلطان بمنازعت برخاستند و ملک پدر خواستند)
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی برنج خزری، بی دم، به کلیه ی برنج هایی گفته شودکه در
فرهنگ گویش مازندرانی